بوی عید رو احساس میکنم داره میاد اومدم پیشاپیش عید رو به دنیای خودم تبریک بگم خداحافظ سال 1388 که خیلی خاطره بد برام گذاشتی خیلی خیلی بد به نظرم امروز تا این قدر تحقیر نشده بودم دم در دانشگاه نشسته بودم داشتم سیگار میکشیدم بعدش رفتم سواَر سرویس بشم تو صندلی های ته سرویس که پنج نفره هستن نشستم چشمتون روز بد نبینه چهار تا دختر فشن اومدن پشت پیش من بدبخت نشستن منم به خاطر بوی سیگار همچین چسبیده بودم به شیشه که یه موقع اذیتشون نکنه خلاصه تا سرویس به مرکز شهر برسه اونقدر خودمو فحش دادم که چرا اول جوونی دارم سیگار میکشم که حتی نتونم تو مجامع عمومی راحت باشم.(امروز 26 اسفنده استاد گفته تا آخرین جلسه امسال اومدید که اومدید نیومدید درستونو حذف میکنم عجب جذبه ای داره ها) ولی خوب باید قبول کنم که تقریبا سیگاری شدم. امروز یاد حرفهای استاد ترم اولمون که یه مرد 50 خرده ای ساله بودش که قبلن زمان حکومت شاهنشاهی جزو اون دسته از جوونایی بودش که برده بودنشون آمریکا برای آموزش خلبانی بعضی موقع ها از خاطرات زندگیش تو آمریکا تعریف می کرد (البته خودش نمیگفت بچه ها زور میکردن که تعریف کنه)نمیدونم از خاطرات سفرش به شیکاگو یا... و اینکه تو آمریکا چه طور باید زندگی کرد و از این جور حرف ها منم که طبق معمول با دهن باز به حرف هاش گوش میدادم و حسرت می خوردم حسرت این که چی می شد منم میتونستم تجربه کنم ولی خداییش استاد همین ترم که تموم شدیه پسر جون با حاله خودمونی بود که کلی از درس دادنش لذت می بردم شدیدا به روز بود(از رفتار هاش معلوم بود) فقط انگلیسی حرف میزد! وای خدا قربونت برم راحت شدم امروز عصری امتحان زبان(مصاحبه) رو قبول شدم یه ترم رفتم بالاتر الان رفتم کتابای ترم جدید رو از کتاب فروشی گرفتم فردا صبحی هم باید برم فیش شهریه رو بریزم. کلاسها بعد از تعطیلات نوروز شروع میشن Hello world سلام به همتون سلام به دنیایی که نمیدونم من تو کجای اون هستم سلام به این دنیا که نمیدونم خوبه بده اصلا چه جور جاییه شایدم میدونم فقط مثل کپک سرمو زیر برفش فرو کردم. تازه کارم! (البته در نوشتن نه در خوندن) راه ها در پیش است چیزها باید آموخت برای پست اول فکر کنم این باید بس باشه
برم یه جایی که از زندگیم لذت ببرم هر دفعه میشنوم که کسی که قبلا میشناختمش الان رفته اروپا یا آمریکا بد جوری می پکم تو دلم به خودم میگم که چی میشد که منم بچه مایه دار بودم تا بدون هیچ دردسری میرفتم چرا من یکی باید جزو طبقه متوسط جامعه باشم(حالا برم کلاهمو بالا بندازم که جزو زیر خط فقری ها نشدم) بعضی وقت ها هم فکر میکنم که مگه همشون حتما بچه پولدار بودن درس خوندن زحمت کشیدن منم باید از همین الگو پیروی کنم کلاسای زبانم رو تموم کنم کار دنیا رو چی دیدی شاید این شانسه به منم رو آورد.
...
Design by : Pichak |