داستان زندگی
این یارو بغل دستیم لپ تاپشو باز کرده داره داره از وایرلس(اینترنت بی سیم) فیض میبره آه... چقدر هم صفحه دانلود باز کرده... آخ آخ تازه یادم افتاد منم باید برم دنبال ترجمه یه مقاله ملت پروژه دارن منم دارم پیش استاد از دهنم پرید که کمی انگلیسی بلدم اونم معطل نکرد همونجا یه سایتی رو معرفی کرد گفت برو مقالشو دانلود کن جاهای مفیدشو پیدا کن ترجمه کن و بیار کنفرانس بده منه... هم همونجا گفتم ای به چشم یکی نیست بیاد بگه آخه آدم مجهول الحال تو کجا و ترجمه مقاله کجا!
نوشته شده در شنبه 89/2/11ساعت
2:0 عصر توسط فرهاد حقیقت نظرات ( ) |
Design by : Pichak |