سفارش تبلیغ
صبا ویژن
داستان زندگی

یادمه چند روز پیش وقتی می خواستم سوار سرویس بشم شانسی شانسی بهش یه زنگ زدم گوشیش روشن بود از تعجب شاخ در آوردم

مسیجا شروع شدن ولی من چیزی نگفتم جز متلک به خدا خودم انگار داشتم تو دل خودم خنجر میکردم ولی باید حالیش میکردم که چه نامردی تو حق من کرده کارشم جای هیچ توجیهی نداره خب منم یه جورایی بهش ضد حال زدم ولی خدا شاهده از ته قلب از خودم دلگیرم

الان که دارم اینا رو مینویسم ساعت نزدیکای 12 شبه بد جوری اعصابم بهم ریخته اصلا خوابم نمیاد امروز عصری بود میخواستم برم یه سرو گوشی به سیستم مجتبی بکشم دوست سرکار خانم اسمش الهامه بهم زنگ زد گفت هنگامه میخواهد باهات حرف بزنه هرچند که همون لحظه درست حسابی جوابشونو ندادم ولی 20 دقیقه بعد وقتی زنگ زد گفت منو مامی(به الهام) میگه مامی دختره گنده.

چی میگفتم آها می گفت منو مامی خیلی از وبلاگت خوشمون اومده و از این حرف ها منم فقط میگفتم که مرسی نظر لطفه جفتتونه و از این جور حرف ها آخه صبحش زنگ زده بود آدرس وبلاگمو میخواست هر چند که یک وبلاگ شخصیه و برای افراد ناشناسه ولی خب دلم نیومد بهش ندم آدرسو بهش دادم میگفت که قبلا به مجتبی گفته آدرس وبلاگه منو بهش بده آقا مجتبی هم گفته نمیدونه. آی مجتبی یعنی تو آدرسشو نمیدونی تو که تا تک تک پست هامو تا حالا خوندی حالا چی شده آلزایمر گرفتی چیه میترسی بخونه که چی نوشتم میترسی از دستت بقاپمش نه آقا من یکی اهل این کار نیستم حتی اون روزایی که چشم نداشتید هم دیگه رو ببینید و میتونستم کاری کنم که با من باشه این کارو نکردم چون نامرد نیستم (همیشه هم حد و حریم رو حفظ کردم باور نداری برو ازش بپرس)اگرم باهاش مسیج بازی میکردم فقط برای این بود که حالشو بپرسم و با یکی حرفی زده باشم دلمم به حال اون میسوزه به اون زندگی که داشته و بلاهایی که سر خانوادش اومده می سوزه ولی من به خاطر حس ترحم این کارو نکردم به خاطر خودش و شخصیتی که آدما دارن هرچند که ممکنه این شخصیتا خیلی با هم فرق داشته باشه.

 آخرشم گفتم می خواهم تو وبلاگم بهت بد بیراه بنویسم تا شاید کمی از ناراحتیم کم بشه اونم گفت ایرادی نداره هر چی دوست داری بنویس ولی بدون که اشتباه فکر میکنی

آره من اشتباه فکر میکنم تو چی میدونی که تو این یک ماهه من چی کشیدم بدبختیم اینه که بد بیراهام اصلا شبیه فحش نیست فقط سلامو صلواتی هایی هست که تو پست های قبلیم گذاشتم


نوشته شده در سه شنبه 89/4/15ساعت 11:0 عصر توسط فرهاد حقیقت نظرات ( ) |



Design by : Pichak